زخم

متن مرتبط با «همه چیز درباره مثلث برمودا» در سایت زخم نوشته شده است

از نزدیک که نگاه کنی همه چی یه جور دیگه س :)

  • بعد حدود یکسال الی رو دیدم . چاق شده بود و البته خوشگل . عادت ندارم موقع دیدن آدما ازشون سوال بپرسم مثلا چه خبرا؟ شنیدم از شرکت قبلی استعفا دادی چرا؟ تو که با دکتر جور بودی؟ الان کجا کار می‌کنی؟ راستی, ...ادامه مطلب

  • اینبار هم باور کن حال همه ما خوب است

  • بیرون سرد بود . سرد بود و کمی بارونی ، اینجا گرم بود و آروم   عماد گفت بیا و دستم رو کشید . من ایستاده بودم روی پله ها و نگاش میکردم که کشیده شدم توی آب .  بی اختیار خندیدم عماد لبخند زد و من رو کشید , ...ادامه مطلب

  • حرف سر چیزه دیگه س !

  • میگین گذشته رو نگردم , نمیگردم . اما وقتی آدم چیزی رونصفه نیمه میدونه دیگه آروم نیست . شک میوفته به جونش و امونش رو میبره . دلش میخواد بدونه تا بهش ثابت شه اشتباه میکنه همه چیز رو به راهه و اون شک هیچی نبوده . با شک نمیشه زندگی کرد . حداقلش اینه که من نمیتونم ! برام قسم خورد و قسمش برام کافیه . اهمیت این قضیه بخاطر اتفاقی نیست که تو گذشته افتاده یا نیافتاده بخاطر حرفیه که بهم زده و حالا بعد دوسال بهم میگن قضیه اونطور نبوده وبرعکس بوده ! من نباشم شما باشید باورتون رو چیکار میکنید ؟ اعتمادتون رو چی که حالا جاش رو شک گرفته . به کسی که تکیه کردین و خیالتون تخته یهو بگن  امن نیست چون ابهت دروغ گفته چیکار میکنید ؟  من نمی گم عماد دروغ گرفته اما اون جست و جوی شبانه م نه واسه وارسیه گذشته که واسه آرومی خیالم بود که عماد به من دروغ نمیگه . آدمها رو چیزهایی که علاقه دارن تعصب دارن غیرت دارن . انحصار طلبن . نمیخوان از دستش بدن !! پ ن : منم قبول دارم گذشته تو گذشته جا مونده . منم قبول دارم آدمها عوض میشن . منم قبول دارم مهم االانه . منم قبول دارم نیازی نیست همه گذشته رو به طرفمون بگیم و ما حق نداریم گذشته دیگران رو وارسی کنیم اما  اگه میخواید چیزی رو از گذشته تون  به طرف مقابلتون نگید تمام و کمال پاکش کنید . نذارید نصفه نیمه بفهمه . شک آدم رو از پا درمیاره !, ...ادامه مطلب

  • شب همه بی تو کار من ....

  • . ساعت ١١شبه و من توی سکوت و فضای نیمه روشن اتاق دراز کشیدم. عماد خونه نیست و اینجا که من خوابیدم به نظر میرسه دنج ترین جای دنیا باشه. شاید برای خزیدن زیر لحاف پشمی زود باشه اما به طور لذت بخشی خنکای تخت خواب و گرمی لحاف مزه میکنه زیر دندونم, ...ادامه مطلب

  • شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردن است

  • هنوز چند دقیقه ایی تا نیمه شب مانده  عماد  دراز کشیده است روی مبل و من در فضای نیمه تاریک خانه فکر میکنم به زنگی به روزهای آتی به مسئولیتهایی که یکی پس از دیگری گذاشته میشود روی دوشم و واقعا در این بهبوهه همین چند واحد درسی امانم را بریده است . نعناع دم میکنم برای خودم و عماد مینشینم کنارش عماد هنوز, ...ادامه مطلب

  • همه چیز مثل سابق است تنها کمی....

  • خیسی دستانم را با حوله ی  پیشبند گلدارم میگیرم . آب کتری خیلی وقت است جوش آمده . از توی آشپزخانه خم میشوم تا توی پذیرایی و سعی میکنم از همان فاصله ساعت را بخوانم اما اخیرا چشمانم ضعیف تر از آن شده که بتوانم از این فاصله عقربه ها را بخوانم  . چند قدم جلو تر میروم هنوز از آشپزخانه بیرون نرفته ام که یاد ساعت روی صفحه ی اجاق گاز میوفتم . برمیگردم .ساعت 8 شب است . فکر میکنم عماد همین حالا هاست که برسد . چایی دم میکنم و میروم تا عماد نرسیده دستی به سر و صورتم بکشم . از وقتی رسیده بودم درگیر جارو کشیدن و گردگیری و حتی جا به جایی مبل ها بودم هرجا را که فکرش را میشد کرد تعمیرکار برق با دریل برای نصب چراغی, رد کردن سیم آنتی , چیزی , سوراخ کرده بود ... . مینشینم روی صندلی گرد مقابل دراور و خیره میشوم به " من " جدید در آینه . به یک هفته ایی که در زنانگی گذشت ...هنوز مثل سابق صبح ها ساعت 8 بیدار میشوم و هنوز مثل سابق هر روز درس میخوانم یا نقاشی میکشم یا حتی مینویسم ...." من"  همان من ِ سابق است  . تنها ساعت نهارم است که در بلاتکلیفی سپری میشود چون کسی نیست که ظهر ها ساعت نهارم را با آمدنش تنظیم کنم,همه چیز مثل اول است,همه چیز مثل قبلناست,همه چیز درباره مثلث برمودا ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها