اینبار هم باور کن حال همه ما خوب است

ساخت وبلاگ

بیرون سرد بود . سرد بود و کمی بارونی ، اینجا گرم بود و آروم  

عماد گفت بیا و دستم رو کشید . من ایستاده بودم روی پله ها و نگاش میکردم که کشیده شدم توی آب . 

بی اختیار خندیدم عماد لبخند زد و من رو کشید توی بغلش . من پاهام رو دور کمرش حلقه کردم و اون

دستها‌ش رو دور من. بعد شروع کرد  به چرخیدن ، من  سرم رو خم کردم عقب ، سرم  فرو رفت توی آب  ،عماد میچرخید و  موهای بلند و بلوندم توی آب گرم  پخش می‌شد ما بیشتر  میچرخیدم و سقف توی نگاه من میچرخید .... اون بیرون سرد بود بارونی اینجا همه چیز وفق مراد بود .




پ ن :خیلی وقته دنبال فرصت میکردم در مورد مزاج دم بنویسم اما مجالش نیست 

الان با اینکه یه ربع به یازده اما من به شدت خسته م . آخر هفته رو سرعین رفته بودیم و من تازه از جمع و جور کردن وسایل فارغ شدم 

پ ن۲: توی باشگاه عضله دستم آسیب دیده چند شبه روغن سیاهدانه میمالم و میبندم توی آب گرم هم عماد حسابی ماساژش داد اما هنوز خوب نشده  

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 160 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 1:05