همه چیز مثل سابق است تنها کمی....

ساخت وبلاگ
خیسی دستانم را با حوله ی  پیشبند گلدارم میگیرم . آب کتری خیلی وقت است جوش آمده . از توی آشپزخانه خم میشوم تا توی پذیرایی و سعی میکنم از همان فاصله ساعت را بخوانم اما اخیرا چشمانم ضعیف تر از آن شده که بتوانم از این فاصله عقربه ها را بخوانم  . چند قدم جلو تر میروم هنوز از آشپزخانه بیرون نرفته ام که یاد ساعت روی صفحه ی اجاق گاز میوفتم . برمیگردم .ساعت 8 شب است . فکر میکنم عماد همین حالا هاست که برسد . چایی دم میکنم و میروم تا عماد نرسیده دستی به سر و صورتم بکشم . از وقتی رسیده بودم درگیر جارو کشیدن و گردگیری و حتی جا به جایی مبل ها بودم هرجا را که فکرش را میشد کرد تعمیرکار برق با دریل برای نصب چراغی, رد کردن سیم آنتی , چیزی , سوراخ کرده بود ... .
مینشینم روی صندلی گرد مقابل دراور و خیره میشوم به " من " جدید در آینه . به یک هفته ایی که در زنانگی گذشت ...
هنوز مثل سابق صبح ها ساعت 8 بیدار میشوم و هنوز مثل سابق هر روز درس میخوانم یا نقاشی میکشم یا حتی مینویسم ....
" من"  همان من ِ سابق است  . تنها ساعت نهارم است که در بلاتکلیفی سپری میشود چون کسی نیست که ظهر ها ساعت نهارم را با آمدنش تنظیم کنم . منظم کردن وسایلم از یک اتاق 12 متری به یک خانه ی صد متری تغییر کرده است ...
همه چیز مثل سابق است تنها کمی وسعت پیدا کرده نگرانی ام . صبح ها بعد از نماز صبح بدرقه ی عماد اضافه شدهاست  و یک آیت الکرسی اضافه تر و گذاشتن صدقه کنار باقی صدقه ها ... گفتم که همه چیز مثل سابق است فقط بر لیست کردن کارهای خودم,  مرتب کردن و لیست کردن کارهای فردای عماد هم  اضافه شده است و مرتب کردن لباسهایش به مرتب کردن لباسهایم  و اتو کردنشان هم, ولباسهای چرکش را  توی سبد رخت چرک ریختن هم  ....
میبینید همه چیز مثل سابق است فقط یکنفر به من اضافه شده است که موقع  گم کردن سوییچش باید "  گفت  خیلی خب نگران نباش  من برات پیدا میکنم " موقع غر زدن هایش باید در آغوشش گرفت و موقع عصبانیت تنهایش گذاشت ... یکنفر به من اضافه شده است که ساعت خوابش با تمام شدن کارهای من تنظیم  میشود .
یک دیوانه به دیوانگی های من اضافه شده است تا توی فروشگاه زنجیره ایی  پا به پای من چهل و پنج دقیقه بین قفسه های شوینده دنبال مایع دستشویی آبی نیلی باشد تا با رنگ کاشی های حمام ست باشد رنگ مسواکش را با رنگ مسواکم هماهنگ کند و تمام شهر را دنبال نسکافه وایلد بگردد
گفتم که همه چیز مثل سابق است ;)


وو این آشپزخانه ی آرام من :)
 







پ ن : و نکته ی مهم دیگه اینکه ما دست از سر درس برداشتیم اون دست از سر ما برنداشت :|



زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : همه چیز مثل اول است,همه چیز مثل قبلناست,همه چیز درباره مثلث برمودا, نویسنده : nelii1 بازدید : 181 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 18:06