زندگی می گوید اما باز باید زیست باید زیست باید زیستتت

ساخت وبلاگ

می ایستم مقابل آینه .شال پشی سرمه ای ام را میپیچم دور گردنم دور روسری اناری م ... فکر میکنم به دیشب به حال بدم به هق هق  تنهایی ام که خفه شدند توی بالشت ...باز نگاه میکنم توی آینه من یک صبح دیگر از خواب بیدار شدم ایستادم و باز دارم برای زندگی میجنگم .... هرشب از درد فکر شکست به ناله میرسم هر صبح دوباره برای جنگیدن از جا بلند میشوم ... صبحانه میچینم برنامه مینویسم کارها را بالا و پایین میکنم ....

کیفم را میگذارم روی دوشم فکر میکنم بعد از فرش فروشی پادری را عوض کنم .گزارش کارم را قبل ظهر باید ایمیل کنم . جزوه ی ماشین را بعد از ظهر تکمیل میکنم اخخخخ داروهایم را توی ریمایندر گوشی ننوشته ام . گوشی را برمیدارم قبل از رفتن زنگ میزنم به آرایشگاه برای مراسم 25 ام وقت میگیریم برای میک آپ برای شینیون ....

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : زندگی میگوید اما,زندگی میگوید اما باید زیست,زندگی میگوید, نویسنده : nelii1 بازدید : 145 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 18:06