عروس مرده

ساخت وبلاگ

شب بود .تو پنجره را باز کرده بودی .باد پرده ی پنجره را می تکاند . چراغ را که خاموش کردی،در را که بستی من یکهو پرت شدم توی چند ماه پیش . همان موقع که زندگی زیر یک سقف را شروع نکرده بودیم. چقدر این اتاق پر از حس عاشقانه بود.... روحم پر از حس عاشقانه شد ! تو هم انگار یک چیزهایت شده بود که دستت را شانه کردی بین موهایم . و هی بوسه پشت بوسه نشاندی روی پیشانی ام. انگار این حس ها را جا گذاشته بودیم اینجا . توی همین چند قدم در چند قدم . تو مثل سابق توی قلبم تپیدی و من چقدرررر دلم برای "تو ی آن روزها" تنگ شده بود . 

.

.

.

میدانید چیست ؟ برگردید و سر بزنید به مکانهایی که روزگاری پر از عاشقانه اش کرده اید . برگردید و چند نفس توی هوایش ریه تازه کنید ...این مکان ها پتانسیل آن را دارند که شما را یکهو پرت کنند توی همان حس و حال سابق .

 برگردید به آن "من عاشق " سابقتان . روزمرگی مثل عنکبوت میماند تا به خودتان بیاید بیگانگی تنیده دور رابطه تان ...

من این تکرار عاشقانه را مدیون ایمان هستم که با گریه هایش مجبورم کرد شب را  خانه مادرشوهرم بمانم برگردم به آن اتاق و یکهو  همه چیز زنده شود

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 172 تاريخ : دوشنبه 12 تير 1396 ساعت: 1:06