کلکش رو بکن

ساخت وبلاگ

طاطان از بیمارستان مرخص شد و من بدجور به ایمان عادت کرده ام

عماد گفت وفا خوب باش

من میخوام خوب باشم اما نمیتونم . زیر بارش له شدم 

عماد گفت من دوست دارم، زندگیمون رو  دوست دارم . گفت وسط دعوا حلو خیرات نمیکنن وفا .

من حالم خوب نیس ولی 

دوتا مسکن خوردم و باز سرم درد میکنه گردنم  درد میکنه  

رفتیم شهربازی . طاطان نهار بیرون مهمون کرد . مادرشوهرم لباس خرید برام  من خواستم لبخند بزنم و خوشحال شم و تشکر کنم اما جاش فکر میکردم کی حوصله لباس داره؟ 

مامان گفت خاله واسه ثمین که واسه دکترا میخواد بره دانمارک مهمونی گرفته. من نخواستم جای ثمین باشم حتی نخواستم موفقیتش آپلود شه رو من .من فقط خواستم بخوابم.خواستم اون مهمونی رو نرم و بخوابم . 

پ ن :وقتی چیزی حالت رو بد میکنه کلکش رو بکن . کلک الکترونیک ٢ رو کندم 

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 168 تاريخ : دوشنبه 12 تير 1396 ساعت: 1:06