هوا خوبه توام خوبی منم بهتر شدم انگار :)

ساخت وبلاگ
هوا خنکه اما سرد نیست . من تکیه داده ام به نرده ها و منتظرم عماد برای ایمان بلیط بگیره . بلیط ِ ماشین برقی . مادرشوهرم میگه عماد برای همه بگیر . دیر وقته . وسط هفته اس. پارک خلوته . سوار ماشین برقی میشیم . هرپنج تامون . طولی نمیکشه که صدای خنده هامون میپیچه توی پارک . من میکوبم به عماد  . عماد میکوبه به محسن ( شوهر خواهرشوهرم ) مادر شوهرم میکوبه به من . طاطان ( خواهرشوهرم) میکوبه به همه مون. از دست هم فرار میکنیم .همدیگه رو دنبال میکنیم .میخندیم .من وسط خنده هامون پیرمرده رو میبینم . همون که مسئول ماشین برقیه . اونم داره میخنده . نگاش رو عماده . عماد که محسن رو چسبونده بیخ دیوار و خبیس میخنده . 
چند دور دیگه سوار میشیم ؟
میریم سراغ هاکی مغناطیسی . عماد من رو میبره . محسن عماد رو . من محسن رو . طاطان عماد رو . عماد طاطان رو . من طاطان رو و عماد محسن رو محسن عماد رو وووو...... عماد عرق کرده , محسن آستین ها رو زده باالا . عماد میگه داداش اینو یه دور دیگه شارژ کن . مسئول هاکی مغناطیسی  نشسته رو صندلی ,میگه بیا این سکه ,دیگه خودت هرچی میخوای شارژ کن . همه میخندیم . خودش هم میخنده . مادرشوهرم تشویق میکنه گاهی منو گاهی دامادشو  داد میزنیم هوچی گری میکنیم همو تشویق میکنیم رجز میخونیم چند نفر میان تماشا؟ چند نفر با ما میخندن؟
دیر وقته
خوابمون میاد
حاالمون خوبه
......
باد میاد, هوا خنکه اما سرد نیست
.....

هوا خوبه توام خوبی منم بهتر شدم انگار ...

.....
پ ن : ایمان ,پسر خواهر شوهرمه. دوسالشه .عشق منه
زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 172 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 22:29