میگرن

ساخت وبلاگ

دستم رو گذاشتم رو لبه ی دستشویی فرنگی و حس میکنم هر آن دل و روده م هم از دهنم میزنه بیرون .سرم در حد انفجار درد میکنه و این باعث تهوع میشه ، حالت تهوع سر درد رو بیشتر میکنه و این یک دور تسلسل . عماد در حموم رو میزنه و میپرسه میتونم در رو وا کنم؟ سیفون رو میزنم و سعی میکنم  پا شم . وایمیسم جلو رو شویی ،سیاهی ریمل ریخته زیر چشام و موهام از زیر شالی که پیچیدم دور سرم ریخته رو قسمتی از صورتم رو شونم . عماد در رو وا میکنه . نگاش میکنم ،نگاهم میکنه، تو دستش پتو مسافرتی داره . میرم سمتش میشینم روی زمین ،دقیقا روی فرش جلو در حموم .  پتو رو میپیچه دورم میشینه روی زمین . سرم رو تکیه میدم به سینه اش. فکر میکنم مهمه آدم کسی رو داشته باشه که تو بهم ریخته ترین حالت ممکن بتونه بره بغلش سرش رو بزنه رو سینش و حتی احساس آرامش بکنه .گرمای تنش صدای ریتمیک قلبش آروم ترم میکنه .

چقد طول میکشه ؟نمیدونم.زیر گوشم میگه بیا بریم رو تخت بخواب ،تا نتونی بخوابی سر دردت بهتر نمیشه .میگه مسواک بزن میوفتم رو تخت ،میگم بعدا میزنم،فکر میکنم بهتر شم حتما مسواک میزنم. سرم ذق ذق میکنه ،سرم رو فشار میدم رو بالشت ...این آخرین چیزیه که یادمه. 

.

پ ن:یک وقتهایی آدم میدونه این سر درد از اون سر درد ها نیس ، اما نمیدونه با کی و چرا لج میکنه که نه قرص میخوره نه استراحت میکنه ...چرا میذاره کارش به اینجا برسه؟چرا بعدش دکتر نمیره؟ ! 

میدونین آدم یه وقتایی به خودش مدیونه ... 

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 141 تاريخ : دوشنبه 18 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:36