الکی پلکی

ساخت وبلاگ

یه دهاتی بازی که اخیرا یاد گرفتم اینه که از تنبلی به جای اینکه لیاس خوابم رو دربیارم یه شلوار میپوشم که سردم نشه !!! البته اون موقع عماد خونه نیس:)))) که منو در حالت واویلا لیلی ببینه :)))) 

فردا مهمون داریم بعد از ظهر ! در حال حاضر هیچ کس ما رو یه خانواده مستقل نمیشناسه تا زنگ بزنه به خودمون و بگه خودش رو خونمون مهمون کرده!! به مامان ها میگن :))) خلاصه فردا بعد از ظهر میان خونمون تا صرفا خونه عروس رو ببینن!! من که از این رسم سر در نمیارم ! من و عماد تا اونجا که میتونستیم مقابل سنتهایی که درست نمیدونستیم ایستادیم یکیش این بود که عروسی و خرج اضافه رو حذف کردیم و مهمونیم رو خلاصه در حد عقد و دعوت بزرگهای دور و نزدیک کردیم البته من به اصرار عماد لباس عروس پوشیدم (چقدر هم سرش وسواس به خرج دادم خوبه مثلا راضیم کرده بودن :))) ) و آتلیه رفتیم و حتی باغ . البته باغ خودمون بود و پول الکی بابت أجاره باغ ندادیم . اما مهمونیمون در حد دو سه ساعت و خیلی خلاصه بود و در عین حال به همه خوووش گذشت آخر شب هم من و عماد هم رفتیم یکی از هتلهای لوکس شهر که بابام برامون رزرو کرده بود بنظرم اینکه آدم اگه میخواد خرج إضافی کنه برای خودش باشه بهتره تا اینکه واسه چشم و همچشمی باشه . 

خب در مورد دیدن جهیزیه بنظرم خیلی رسم مسخره ایی اینکه بیاین ببینین ما چی خریدم ! خب که چی؟ ولی از اونجایی که همه اقوام به اتفاق بهمون فشار آوردن قرار شد بعد برگشتن از استامبول یه جشن کوچیک بگیریم که بیان وسایل رو ببینن :/ 

با اینکه توضیح دادیم که بخووودا وااالااااا قراره بیست اسفند جشن بگیریم اما خوب مرغشون فلج بوده و خواستن زودتر بیان :/

من برم خونه و مرتب کنم !!

پ ن :من تو دوران مجردی مدام اتاق مرتب مردم تو متاهلی مدام خونه:/ سادیسم دارم :)))))

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 174 تاريخ : پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 19:42