٦٣روزی که گذشت

ساخت وبلاگ

تو این چند وقتی که نبودم چندبار اومدم نوشتم اما فقط تو پیش نویس ذخیره کردم مثلا:

*  رها امروز ده روزه شد ما رفتیم خونه ی مامانم ،درد بعد از زایمان (سزارین) از تصورم راحت تر بود ،

** رها امروز ١٥روزه س کولیک داره شبا گریه میکنه شربت دایمتیکون و بی بی کیر و روتفلور و بی بی کولیک باریج و ... هیچ کدوم تاثیر نداره 

***رها امروز٣٦روزه س ، ما هنوز خونه ی مامانمیم من از استرس تنهایی و شبهای کولیکی رها وقتی میرم خونه مون تب و لرز میگیرم. اولش فکر میکردم سرما خوردم اما وقتی فقط شبا تب و لرز میگرفتم و خونه ی مامانم که بودم حالم خوب میشد فهمیدیم از استرس و اضطرابه .

****امروز رها ٤٠روزه شد ما برگشتیم خونه مون اما قرار شد هر روز مادرم یا مادرشوهرم بیان خونه ما تا من کم کم با خونه مون و شرایط حدیدش کنار بیام .

و حالا رها ٦٣روزه س. واکسن دوماهگی رو زدیم از تب ٣٩درجه گذشتیم با کولیک های شبانه کنار اومدیم و من دیگه وقتی رها گریه میکنه اونقدرا دستام نمی لرزه. همسرم هر روز بهم میگه تو بهترین مادر دنیایی و من رها که بزرگ شه بهش میگم چقدر براش مادری میکنی. شنیدن این حرفها از طرف همسرم اعتماد به نفسم رو بیشتر کرد ، اولش فکر میکردم برای دلخوشیم میگه اما تکرار پی در پی ش باعث شد باورم شه و به خودم اعتماد کنم ،توانایی هام برگرده و بهتر بتونم اوضاع رو مدیریت کنم.

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 28 ارديبهشت 1402 ساعت: 17:54