]چند گزارش کوتاه 1

ساخت وبلاگ

 

*رفتم بانک کارتم رو که تاریخ انقضاش رد شده بود رو تمدید کنم. بیست دیقه جلو در تو صف وایسادم .بیست دیقه تو، تا بهم بگن کارت صادر نمیکنن!
البته منم شستمشون .گفتم اصلا بانک مشتری مداری نیستید . موقع رفتن هم به نگهبانشون گفتم روی یه کاغذ بزرگ بنویسین کارت نمیدین بزنین روی در تا مردم علاف خودتون کنید.

*نکشم خودم رو با این همه خشونت

*تو بانک که نشسته بودم و منتظر بودم نوبتم بشه یه آقا و خانومی چند صندلی جلوتر نشسته بودن مرده یه جوری نشسته بود که من نیم رخش رو میدیدم . یه خانومه مانتوش خیلی کوتاه بود موقع راه رفتن هم خیلییی به چپ و راست میداد اون ماتحت گرامی رو انگار هم عامدانه اینکار رو میکرد چون توجه منم جلب شد که این چرا اینجوری راه میره؟ کفشش هم پاشنه بلند نبود اسپورت بود . بعد این مرده برگشت کااااامل تا این از در بره بیرون زل زد به قسمت تحتانیاین خانومه اونقدررررر حالم بد شد کثافت زنش کنارش نشسته بود و اینجوری چشم چرونی میکرد . بعد نگاش افتاد تو صورت من تمام انزجارم رو ریختم تو چشمام و سرم رو به نشونه تاسف براش تکون دادم و بعد هم رومو ازش گرفتم

*موقع برگشتن مگنت هام رو پست بهم داد . میشه رو مگنت ها نقاشی کشید . توش برام سورپرایز هم گذاشته بودن ❤️❤️❤️چندتا کارت تبریک و یه دونه بوک مارک

 

 

*سرم درد میکنه دراز کشیدم تو اتاق .عماد پذیرایی نشسته سرم رو با شال بستم .صدا میزنه ،صداش رو میشنوم اما جواب نمیدم انگار کسی درونم میخواد هر صدایی رو انکار کنه

 

 

*میگه این دنیا خیلی بهم ریخته س هیچ چی سرجاش نیست همه چیز مبهم و درهم پیچیده س .علیرضا تو جوابش میگه این دنیا بهم ریخته نیست این تویی که اونقدر دور خودت چرخیدی سرت داره گیج میره
برای کسی که سرش گیج میره همه چیز درهم پیچیده و بهم ریخته س

*امروز روز دوم مدیتیشن بود

*با عماد قهر بودم . برای اینکه آروم شم نقاشی میکشیدم .عماد روی کاناپه دراز کشیده بود. گفت منو ببین . اهمیت ندادم به حرفش.گفت وفااااا؟! سرم رو بلند کردم گوشیش دستش بود. گفت بذار یه عکس از اخمهات بگیرم. صورتم رو پوشوندم که نتونه عکس بگیره . امروز همون عکس رو از واتساپ برام فرستاد. زیرش نوشته بود اینجا با عماد قهر بودی بی تربیت

 

 

 

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 144 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 15:16