تابستان نیست

ساخت وبلاگ

نه اینکه رسیده باشم به تابستان و علف های هرز آمده باشد تا بیخ گلویم

نه اینکه جیک جیک مستان تمام شده و عسل ها طعم زهرمار میدهند و تمام شد رویا و رسیدیم به یکنواختی دوران.  نه!

فقط همه چیز جدی تر شده است

جدی شدن منافاتی با خوب بودن ندارد.

شده شبهایی که تا صبح خواب های درهم برهم دیده باشم ...شده وقتهایی که وسط جر و بحث ترس ورم داشته است .شده بین بگو مگو ها  یکهو سردم شده باشد. اما درست لحظه ایی که فکر میکردم همه چیز جور دیگریست باز گرم شده ایم .وسط دا و بیدادها بغلش کرده ام و بعد گریه و گریه . شده کلافه شده باشم به استیصال و چه کنم چه کنم رسیده باشم که خاصیت زندگی نو پا همین است .

میدانید معجزه ی زن بودن از اینجا آغاز میشود . که آرام بی صدا با دستهای زنانه وصله بزنی زندگی را به بودن به استوار ماندن .

حالمان با هم خوب است فقط من باید  زن باشم و  او مرد.

زندگی میچرخد

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 164 تاريخ : شنبه 8 آبان 1395 ساعت: 6:37