بی ربط نوشت ( هیچ دلیل خاصی واسه نوشتن اینا نداشتم )

ساخت وبلاگ

نمیدانم کجای کار زندگی ام میلنگد  که تا مردی ( مهم نیست چه کسی باشد )  چیزی میگوید میپرم توی جلد فمنیستی و حتی برای دقایقی توی خودم هم فکر میکنم باید از مردها " کند "( بافتحه خوانده شود ) و باید روی پای خود ایستاد که مردها دیوار مطمئنی نیستند نبوده اند و هیچ وقت نخواهند بود .... واقعا برای چه اینطور شده ام؟


پ ن 1  : روح آسیب پذیری داشته ام . از همان کودکی . مصداق همان شعری هستم که میگوید "نازکی, رنجوری , توی ظاهر اما , یاغی و مغروری ! حالا که خوب فکر میکنم . راجع به تمام آدم ها همین طورم.  تا  کسی امروز و فردایم "کند" (با ضمه بخوانید )میروم توی گارد , توی حفاظ , توی غار درونم . هرچند در ظاهر شاید لبخند بزنم , یا تلخ شوم که نباید رویت حساب  میکردم و گاهی  بی تفاوت جلوه کنم که به "مای بی بی " پسر نداشته ام که نتوانستی ,که فرصت نکردی که دلت نخواست. اما درونم هزار تکه است .

پ ن  2: اما قبول کنید ک مردها بیشتر از هرکسی میخواهند به قبولانند که عقلشان بیشتر میرسد .

پ ن 3 : گیرم که کسی , قدرت بیشتری داشته باشد , توانا تر باشد , این یعنی دنیا را خداست ؟ اصلا خدا باشد . کی شده خدا از قدرتش سو استفاده کند ؟


اعتراف : زنها با تمام ظاهر یاغی که شاید داشته باشند همه از دورن شبیه همند . میشکنند!

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : بی ربط نوشت, نویسنده : nelii1 بازدید : 160 تاريخ : شنبه 8 آبان 1395 ساعت: 6:37