تولد

ساخت وبلاگ

تولد عماد بود 

من کیک پیختم و شام . 

و کالج خریدم .

چراغها رو خاموش کردم ، نور شمع افتاد روی صورت عماد ، اونا گفتن سی، بیست و نه ،بیست و هشت ،... من فیلم گرفتم ، عماد توی فیلم خندید و گفت اوووف حالا میخواین تا یک برین ؟ بیخیال بابا!!  

وقتی شمع ها رو فوت کرد من فکر کردم چرا  برف شادی یادم رفت؟ 

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 191 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1396 ساعت: 20:12