به وقتایی اونقدر نمی نویسم نمیدونم از کجا شروع کنم. این روزای من کلا درگیر رها میگذره . یعنی کلا زندگی مون درگیر رها میگذره. البته درگیری شیرینی هستش مخصوصا که الان هفت ماهه شده و با چشم ها و نگاه و حرکاتش حرف میزنه و به هر نحوی منظورش رو میرسونه. قبل از مادر شدن همیشه فکر میکردم مادرها چطور زبون بچه هاشون رو میفهمن؟ بعد از مادر شدن فکر میکنم چطور بقیه نمیفهمن بچه چی میگه اینکه خیلی واضحه! خدا به طور غریزی انگار زبون بچه رو به مادر یاد میده. راستش مادر شدن خیلی آدم رو با برنامه میکنه. البته من قبلا که سرکار میرفتم هم بخاطر شغلم کارام رو برنامه بود واسه همین همیشه میگفتم یکی از باگ های خانه داری بی برنامه بودنه. اما بچه دار که میشی میدونی کی باید بیدار شی کی غذا بپزی کی خونه رو مرتب کنی کی وقت داروی بچه س و إلا ماشالله. مخصوصا که نخوای سر بچه رو با تلویزیون گرم کنی چون برای زیر دوسال به شدت مخربه . پس مجبوری وقتایی که خوابه یا خودش خودش رو مشغول کرده کارهات رو بکنی. در کنار با برنامه بودن آدم خیلی هم صبور میشه. مثلا میبینی بچه از صبح داره بد قلقی میکنه گریه میکنه و تا نزدیک دوازده ساعت تمام درگیر اینی که بفهمی مشکل چیه و چه طور میتونی رفع کنی بدون اینکه فکر کنی خسته شدم کلافه شدم له شدم . البته ممکنه کم بیاری بعد ساعتها تلاش اما در مقایسه با قبل میبینی چقدر صبور تر شدی. الان بیش از ١٦ماهه من شب رو راحت و بی دغدغه نخوابیدم.از زمان بارداری تا الان . گاهی آدم دو شب بیخوابی رو دوام نمیاره اما من الان ١٦ ماهه دارم اینطور زندگی میکنم. چند روز پیش من سرما خورده بودم و از ترس اینکه رها نگیره ، من جدا از رها خوابیدم و رها رو سپردم به همسر با اینکه با فاصله ی دوری کنارشون بودم و , ...ادامه مطلب
روز چهاردهم خونریزی تقریبا جونی برام نمونده . خونریزیم هنوز هیییییچی کم نشده . برای روز سه شنبه یعنی فردا مجدد آزمایش بتا و سونوگرافی دارم.کاشکی همه چی ختم به خیر شه بخوانید, ...ادامه مطلب
یه جوری دلم سنگینه که انگار تقصیر منه ... مادربزرگم خونه ش رو تغییر داده کابینت و کمد و رنگ دیوار رو ... مامان گفت ،خاله گفت ، مامانی گفت :وفا چه مدلی باشه ؟ من گفتم، طرح نشون دادم ،دایی م منتظر موند, ...ادامه مطلب
دلم لک زده برای اینجا نوشتن اما اونقدررر درگیر زندگی م که نمیرسم نصفه شبه و من زیر کولر دراز کشیدم مدتهاس شبها دیر و سخت خوابم میبره ...اینروزا دقیقا سالگرد اون روزای کذایی ه . پارسال همچین شبایی دلم, ...ادامه مطلب
اینجا چرا اینقدر سوت وکوره ؟؟؟؟؟ پاشین بیاین کانال ببینم https://t.me/Ruznegarihayeman, ...ادامه مطلب
وقتی وارد دانشگاه شدم انتظار نداشتم همه مثل دوستای دبیرستان باشن اما فکر نمیکردم هم مرامشون در حد جزوه و امتحان و چهار تا کافی شاپ و سلفی باشه . خب البته توشون بودن کسایی که میشد باهاشون بیشتر از قه, ...ادامه مطلب
https://t.me/Ruznegarihayeman/440 چند وقته تو مدارس ، بچه ها با جنتلمن ساسی میرقصن . اینکه بچه ها میرقصن و شادن مساله نیست اینکه با چی میرقصن مساله س ! پس قدم اول این دوتا موضوع رو با هم قاطی نکنیم . , ...ادامه مطلب
باغبون باغچه ها رو بیل زد و عماد بید مجنون و درخت آلبالو خرید . عاشق بید مجنونم اونجا که شاخه هاش توی نیمه شب تابستون زیر نور ماه میرقصن پاهام رو دراز کردم روی مبل .عماد خوابیده . صدای دور و گنگ تلو, ...ادامه مطلب
یک عدد معلم سرماخورده, ی حال ندار که فکر میکنه چقدر خوب که این بچه ها هستن تا سرش رو کرم کنن که نفهمه کی ظهر شده , ...ادامه مطلب
بیرون سرد بود . سرد بود و کمی بارونی ، اینجا گرم بود و آروم عماد گفت بیا و دستم رو کشید . من ایستاده بودم روی پله ها و نگاش میکردم که کشیده شدم توی آب . بی اختیار خندیدم عماد لبخند زد و من رو کشید , ...ادامه مطلب
خونه های تقویم رو پر کردن کلاس نقاشی و زبان و ایروبیک و ....همه صبح هام رو مدرسه و بچه ها و سر و صداهای لذت بخششون مال خودشون کردن .... من تا خرخره فرو رفتم توی بدو بدوی ایام هفته اما با تمام اینها ت, ...ادامه مطلب
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب
دو ماه تلخ گذشت دو ماه سخت گذشت دو ماه بد گذشت من هنوز هستم هنوز لبخند میزنم هرچند با قلب زخمی... اما... میگن چیزی که نکشه ،قطعا قوی ترت میکنه من برگشتم و همچنان در مسیر کرگدنیسم (به قول ریخانه) گام برمیدارم پ ن: مشکلی که به یه قهر و قهری که با یه لبخند تموم میشه مشکل نیست... مشکلی که میخندین هست،درکه میرین هست، شمال میرین هست، قایق سوار میشین میخندین, ...ادامه مطلب
بعد از یه مهمونی و خستگی بعدش .... از این جایی که من هستم .... . . ولنتاین است اما ماهیتش رنگ به رنگ است... برای بعضی روز عشق است،برای بعضی شامورتی بازی ،برای یکی دغدغه است و برای دیگری تنها یک تئاطر !!! اما برای من ،برای تو ...تنها یک بهانه است ... بهانه ی از نو خواندن تصنیف دوست داشتن, ...ادامه مطلب
امروز امتحان بیوالکترومغناطیس داشتم فردا تکنینک پالس و پردازش تصاویر دارم میدونی خواب میاد؟ میدونی خسته ام؟ میدونی فردا آخرین امتحان یونی ه؟ میدونی فردا میگیرم تخختتتتت میخوابم اگه بخیر بشه اگه بگذره اگه حل شه :) , ...ادامه مطلب