زخم

متن مرتبط با «گفت» در سایت زخم نوشته شده است

گفت جنگه

  • یادمه یه روز زهرا گفت،مامانش بهش گفته زندگی مثل میدون جنگه باید بجنگی. من اون موقع فکر کردم چه تعبیر بیرحمانه و خشنی.فکر کردم أین چه نگاه تلخیه که مامان زهرا داره. امروز ساعت پنج بود که از خواب پاشدم و بعد هرکاری کردم خوابم نبرد رفتم دست و روم رو بشورم و نماز بخونم،خودم رو تو آینه که دیدم ،موهام عین کلاه خود شده بود برام. دستم رو بردم درستش کنم دیدم ساعدم گو, ...ادامه مطلب

  • گفتم که تنها یک سکانس نیست...

  •   . . . . حالا که سرتا پای آن یخچال ٣٢فوتی را مرتب کرده ام شسته ام و هی با دستمال کنج هایش را تمیز کرده ام ، با میوه شور گل گلی ام افتاده ام به جان خیار ها و گوجه فرنگی ها . سردی آب پوستم را قلقلک میدهد و من انگار از تحرک زیاد گرمم شده باشد ،خوشم می آید از سردی اش . روی مچم به اندازه چهار انگشت مردانه کبود شده است. از دور که نگاه کنی صحنه تراژدیکی شاید باشد... زنی با پیشبند گل گلی در آشپزخانه یک خانه صد متری پشت سینک هی میوه ها را می سابد در حالی که روی مچش خوشنت یک مرد خود نمایی میکند ! اما میدانید چیست؟ زندگی یک سکانس نیست یک صحنه یک تصویر نیست که بشود با همان قید زندگی را زد یا نزد !!!! زندگی مجموعه ایی از تصاویر پشت سر هم است تصویری که تویش من داد میزنم او داد میزند من میزنم تخت سینه ش و او با غیض دستم را میگیرد و من اصلا نمی گووویم آیییی ! دعوا بیخ پیدا میکند و از یک جایی به بعد بی سر و ته ول میشود ... او مرا میرساند کلاس نقاشی و من تمام تایم نقاشی را بی خودی میخندم و وانمود میکنم همه چیز روبه راه است ... تصویر بعدی  منم که نشسته ام پای سجاده. آفتاب سر ظهر جمعه افتاده است روی رو فرشی های خانه خواهر شوهرم و هوای خانه شان بخاطر کوچولوی سه سالشان بیش از حد گرم است. من ذکر آخر را می گویم و بعد سریع گره چادر را وا میکنم . عماد از پشت صورتم را میبوسد و بعد همان طور که به زانو نشست, ...ادامه مطلب

  • گفته بودم قبلا یکی خیلیی کمه؟؟

  • میگه حسین گفت من خودم پشیمونم از اینکه چرا دیر بچه دار شدم . تعجب میکنم از توی آینه دراور نگاه میکنم بهش که دنبال چیزی توی جیب شلوارش میگرده. میگم خانم ش که میگفت هشت ماه بعد عروسی حامله شده !! سرش رو بالا میاره و از توی آینه نگاهم میکنه میپرسه سوییچ, ...ادامه مطلب

  • خارج از گود ( تکنیک گفت و گو ٢)

  • سلام سلام صبح دوشنبه تون عالی و پرتقالی ؛)  من اومدم باز با یه خارج از گود دیگه !  هفته ی قبل راجع به "هنر زن بودن " حرف زدیم و امروز قراره ادامه "تکنیک گفت و گو" رو پیش ببریم ! درسته هنر زن بودن خیلی شیک و جذاب بنظر میرسه اما اونا که دستی تو زندگی مشترک زیر یک سقف دارن متوجه شدن که تکنیک گفت و گو واقعا مهم تره ! البته که هنر زن بودن هم تو درجه خودش مهمه ! میدونید چیه، بنظر میرسه آدما وقتی حالشون ,تکنیک ...ادامه مطلب

  • ادامه پست قبل (تکنیک گفت و گو (١)

  • چون پست قبل طولانی شده بود باقیش رو تو این پست نوشتم : . حالا قبل از همه اینا یه سرک بکشیم به شخصیتهای درون آدم ها ! چون اول از هرچیزی تلاش داریم رابطه مون به تنش نکشه و درست برقرار شه!!! اولیش شخصیت بالغ درونه ! که مبتنی بر پرسش و پاسخه:مرد:سوییچ من کجاس؟  زن : روی میز تحریر .  جفتشون هم اینجا بالغ ن ! مرد سوال کرد زن پاسخ داد. مرد اطلاعات خواست زن اطلاعات داد. ارتباط بالغ با بالغ تنش زا نیس، در واقع خیلی هم گل و بلبل ه :))) شخصیت دوم والد ! دو جور والد داریم والد محدود کننده ،والد حمایتگر !  والد محدود کننده مثلا هی میگه تو اینکارو بکن اونکارو بکن ، اینجا برو اونجا نرو اینو بپوش خوبه اونو ,ادامه,پست,قبل,تکنیک,گفت ...ادامه مطلب

  • گفتم ببخشید یا نگفتم ؟

  • یه تیشرت صورتی پودری پوشیده بودم .از اونا که نازکن و خنکن. یه شلوارک سرمه ایی پوشیده بودم . از اونا که نرمن و خنکن . نشسته بودم روی مبل و پاهام رو دراز کرده بودم روی میز. ژله ی هلو میخوردم و نسیم خنک از در ایوون میزد تو . گفتم شب بود؟ دوازده رو گذشته بود و من توی نور کم خونه ژله میخوردم و فکر میکرد, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها