زخم

متن مرتبط با «ببخشید» در سایت زخم نوشته شده است

ببخشید دیر شد ( خارج از گود ادامه هنر زن بودن )

  • چهارشنبه قرار بود خارج از گود باشه اما اونقدر سرم شلوغ بود که نشد پست بذارماین روزها خیلی پکرم زود از کوره در میرم و خیلی دست و دلم سرد شده برای تلاش کردن . یه وقتهایی به خودم میگم بیا ولش کن . اینقدر تلاش کردی عوض شی ,عوض کنی, تهش چی نصیبت شد ؟ اینکه برگردن بهت بگن ... اما خب خیلی زوده واسه تسلیم شدن !!!نه؟؟؟؟؟؟؟خلاصه اینکه این چند روز من بداخلاق و زود رنج و قهر بکن شده بودم ! تا حدی که بعضی وقت,ببخشید,خارج,ادامه,بودن ...ادامه مطلب

  • ببخشید

  • پیش از تو در من زنی زندگی میکرد که هر روز صبح تنهاییش را گره میزد به گیسووانش می آویخت به گردنش باقی را هم میریخت پای گلدان کوچکش پیش از تو در من زنی زندگی میکرداکنون ...همه تویی پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست تمامی داستان های روایت شده واقعیست عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است ,ببخشید ...ادامه مطلب

  • گفتم ببخشید یا نگفتم ؟

  • یه تیشرت صورتی پودری پوشیده بودم .از اونا که نازکن و خنکن. یه شلوارک سرمه ایی پوشیده بودم . از اونا که نرمن و خنکن . نشسته بودم روی مبل و پاهام رو دراز کرده بودم روی میز. ژله ی هلو میخوردم و نسیم خنک از در ایوون میزد تو . گفتم شب بود؟ دوازده رو گذشته بود و من توی نور کم خونه ژله میخوردم و فکر میکرد, ...ادامه مطلب

  • وراجی م رو بببخشید

  • ساعت 6 عصر  بود که از هم جدا شدیم . ساعت 9 شب بود که زنگ زد .گفتم: کجایی؟ گفت: جام جم,  میام دنبالت بریم بچرخیم ,بی دلیل ..بی خیال ... الکی ... .به یاد اولین روزهای نامزدیمون .  چرخ زدیم و حرف زدیم و خندیدم و من فکر کردم به این آخرین روزهای نامزدی . چیزی تا سیزده آذر نمانده است . و ما توی بدو بدوی آخرین کارها نفس نفس میزنیم . وقتی به این 9 - 10 ماه فکر میکنم انگار همه چیز روی دور تند گذشت اما به وسعت و عمق خیلی بیشتر از 10 ماه .  دوران نامزدی دوران شیرینی بود پر از شوخی پر از خنده پر از فانتزی های دوتایی سورپرایز های رنگی رنگی دسته گل ها و کادو های با مناسبت بی مناسبت ..جشن های دور همی مسافرت های کوتاه و بلند .... اما با تمام شیرینی هایش  خالی از دغدغه نبود گاهی فکر میکنم بعد از عقد جنس اتفاق های معمولی هم فرق میکند انگار همه چیز میخواهد آدم را بزرگ کند دیگر فقط متعلق به زندگی پدر و مادر نیستیم که خیالمان از داشتنشان تخت است و میدانیم هر اتفاقی که بیافتد انجا ساحلی امن است . اولین ماه های بعد از عقد انگار زنگی خانه ی کنار آبیست . هر کشش ابری دلهره می اورد .هر بارانی که تند میشود دلشوره, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها